امروز یکی از جدیترین مسائل اجتماعی کشور، بحران هویت در میان نسل جوان است؛ بحرانی که بیش از هر چیز از دگرگونیهای پرشتاب فضای مجازی و تغییرات سبک زندگی نشأت میگیرد. نسل جدید در جهانی زندگی میکند که مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و ارزشی فرو ریخته و هر روز با سیلی از دادهها، الگوها و سبکهای زیست مواجه است.
این حجم از مواجهه، اگرچه فرصتهایی بیسابقه برای یادگیری و ارتباط فراهم کرده، اما در عین حال جوانان را در معرض مقایسه دائمی با زندگیهای اغراقشده و نمایشهای فریبنده در شبکههای اجتماعی قرار داده است. پیامد آن چیزی جز افزایش احساس ناکافی بودن، سرخوردگی و پرسشهای بیپایان درباره «کیستی» و «چیستی» فردی و جمعی نیست.
از سوی دیگر، شکاف میان سنت و مدرنیته، جامعه را به دوگانهای پیچیده کشانده است. نسل جوان نه بهطور کامل به سنتهای بومی تکیه میکند و نه میتواند با الگوهای وارداتی هویتی پایدار بسازد. نتیجه این وضعیت، نوعی سرگردانی هویتی است که نمود آن را میتوان در تغییر سریع علایق، ناپایداری روابط اجتماعی و حتی افزایش ناهنجاریها مشاهده کرد.
راه برونرفت از این وضعیت، نه در محدودسازی فضای مجازی –که عملاً ناممکن است– بلکه در تقویت سواد رسانهای، بازخوانی و بازآفرینی میراث فرهنگی، تولید محتوای بومی جذاب و گسترش گفتوگو میان نسلها نهفته است. اگر نهادهای فرهنگی و آموزشی کشور بتوانند این مسیر را بهدرستی دنبال کنند، میتوان امید داشت که نسل جدید بهجای سرگردانی، به هویتی پویا و چندلایه دست یابد؛ هویتی که هم ریشه در فرهنگ ملی دارد و هم با جهان معاصر پیوند خورده است.